دختر دبیرستانی عاشق راننده سرویس شده بود که 20 سال از خودش بزرگتر بود. این راننده سرویس دختر نوجوان دبیرستانی را جهت داشتن رابطه به باغ دعوت کرد و همخواب شدند!

همخوابی دختر دبیرستانی با راننده سرویس در باغ

خبر حوادث : مانده ام چگونه ماجرای این رسوایی و آبروریزی را برای مادرم تعریف کنم. چه طور میتوانم به چهره مهربان و رنج کشیده او نگاه کنم و بگویم فریب حرف های قشنگ راننده سرویس کلاسهای تقویتی ام را خوردم و حالا این دختر جوان که با گفتن این جملات بغضش ترکیده بود در میان های های گریه بهکارشناس اجتماعی کلانتر گفت او راننده سرویس کلاسهای  تقویتی ام بود و هر روز صبح با صدای بوق ماشینش از خانه خارج میشدم تا به همراه تعداد دیگری از دوستانم به مدرسه برویم. وقتی سوار سرویس میشدیم شوخی و خنده و لطیفه گویی تنها کارمان بود.

راننده به درخواست ما صدای موسیقی را بلند میکرد و ما شادی میکردیم. من آخرین نفری بودم که از سرویس پیاده میشدم  به همین علت وقتی داخل ماشین تنها میشدیم (احد) برایم از خاطرات دوران مدرسه و دوستان آن زمانش میگفت او این خاطرات را در حالی با آه و افسوس بر زبان می آورد که گویی غمی جانکاه در سینه دارد.

من هم که شیفته خاطرات تلخ و شیرین او از دوران مدرسه شده بودم با تمام احساسم به حرف هایش گوش میدادم تا این که (احد) از من خواست از طریق شبکه های اجتماعی تلگرام و وایبر با هم در ارتباط باشیم.من هم که به خاطرات او علاقه مند شده بودم قبول کردم اما طولی نکشید که (احد) عشق و علاقه خودش را به من ابراز کرد. او می گفت همسرش از وی دور است و علاقه ای نسبت به یکدیگر ندارند حتی مدعی بود فرزندانش هم به خاطر حمایت های مادرشان هیچ علاقه ای به او نشان نمیدهند اگرچه (احد) 2000 سال از من بزرگتر بود اما آرام آرام فریب حرف هایش را خوردم و به او علاقه مند شدم.

دیگر دوست نداشتم مسیر مدرسه تا خانه تمام شود تا بیشتر در کنار او باشم. هم سرویسی هایم متوجه موضوع شده بودند اما به روی خودشان نمی آوردند.زمان به همین ترتیب میگذشت تا اینکه احد از من خواست برای صرف ناهار بعد از مدرسه با هم به خارج از شهر برویم. من هم به بهانه کلاس های جبرانی در مدرسه خیال خانواده ام را راحت کردم و به همراه احد به راه  افتادیم.

او داخل ماشین مدام با موبایلش صحبت میکرد و به فردی که آن سوی خط بود اطمینان میداد همه چیز آماده است و ما به سوی آن ها میرویم. احد خطاب به من گفت باغ یکی از دوستانم را ردیف کرده ام که با هم راحت باشیم. وقتی داخل باغ شدیم دو مرد دیگر هم آنجا بودند.

احد مرا معرفی کرد و گفت این بهترین عشق زندگی ام است. من که خود را روی ابرها میدیدم خندیدم و دیگر چیزی نفهمیدم. ساعتی بعد متوجه شدم آنها به من خیانت کرده اند. احد میگفت از همه صحنه ها فیلم گرفته است و من فقط گریه میکردم. الان دو روز است که به مدرسه نرفته ام و نمیدانم …با گزارش این موضوع به پلیس تحقیقات خود را آغاز کرد و هر سه متهم را بازداشت کرد.

دو دختر نوجوان دبیرستانی در یک نقشه شوم و بیشرمانه تصمیم گرفتند سوار بر خودروی پسر جوان شوند و با فریب دادن او و مشغول کردم او به مسائل جنسی خودروی وی را بدزدند، دستگیر شدند.

نقشه شوم دختران دبرستانی برای پسر جوان

این دو دختر نوجوان سوار بر خودروی 206 پسر جوان شدند و اقدام به سرقت خودرو کردند. این 2 دختر دانش آموز که 15 و 17 سال دارند با سوار شدن به خودروی پسر جوانی دست به این سرقت زدند.

چندی پیش پسر جوانی هراسان نزد پلیس رفت و به ماموران گفت:خودروی پژو 206 سفیدرنگم از سوی 2 دختر جوان دزدیده شده و می خواهم دستگیر شوند.

این پسر در ادامه افزود:ساعت 8 شب بود که در غرب تهران 2 دختر جوان که قصد داشتند به پونک بروند سوار ماشینم شدند. بعد از لحظاتی در مسیر آنها شروع به صحبت کردند و یکی از دخترها خواست تا جلوی سوپرمارکتی بایستم و برایشان بستنی بخرم. وقتی در گوشهای از خیابان توقف کردم و از خودرو پیاده شده و به سمت سوپرمارکت رفتم، در یک لحظه دختری که در صندلی عقب بود پشت فرمان نشست و پا به فرار گذاشتند.

چند روزی از ماجرای سرقت نگذشته بود که صاحب پژو 206 پیش کارآگاهان رفت و ادعا کرد یک ناشناس در تماس تلفنی از وی خواسته در ازای پرداخت پول خودرویش را تحویل بگیرد.

پلیس وقتی پی به ماجرای این اخاذی برد با آموزشهای ویژه به پسر جوان از وی خواست با مرد ناشناس قرار ملاقات بگذارد و با پذیرفتن پرداخت پول وی را به کمینگاه پلیس بکشاند.

مرد ناشناس زمانی که با خودروی پژو 206 سفیدرنگ در محل قرار ملاقات حاضر شد فکر نمی کرد در محاصره پلیس باشد  و ماموران در یک عملیات غافلگیرانه وی را دستگیر کردند.

«حسین» که چاره ای جز اعتراف نداشت برای ردیابی 2 جوان به ماموران گفت:2 دختر نوجوان با دختری به نام «سونیا»  دوستی دارند و من آنها را ندیده و خودرو را از سونیا گرفته ام.

ماموران در بازجویی از سونیا توانستند مخفیگاه یکی از دختران را شناسایی کنند.

«سیما» که در خانه اش در حال استراحت بود و فکر نمی کرد از سوی پلیس شناسایی شود وقتی ماموران را جلوی در خانه شان دید همدست خود را که «نسرین» نام دارد معرفی کرد و پلیس در عملیاتی جداگانه دختر 17 ساله را دستگیر کرد.

سیما زمانی که در برابر بازپرس پرونده ایستاد در اعترافاتش ادعا کرد:من و نسرین هیچگونه سرقتی انجام ندادیم و آن شب در کنار خیابان منتظر تاکسی بودیم که پسر جوان با پژو 206 سفیدرنگ جلوی پایمان توقف کرد و گفت با ما هم مسیر است و  خواست سوار خودرویش شویم، بعد از اینکه سوار خودرو شدیم پسر جوان با ما طرح دوستی ریخت و زمانی که «علی» شنید من رانندگی بلد هستم خواست پشت فرمان بنشینم و وی را جلوی یک آژانس پیاده کنم و برای فردای آن روز قرار ملاقاتی گذاشتیم که خودرو را به وی بازگردانم.

دختر جوان در ادامه گفت:بعد از پیاده شدن علی به سمت خانه نسرین رفتیم و وی به خانه رفت و قرار شد فردا به دنبالش بروم تا سر قرار ملاقات برویم. بعد از آن به سمت خانه حرکت کردم، وقتی وارد شهرک شدم 3 پسر جوان که آنها را می شناسم جلوی راهم را گرفتند و به زور سوار خودرو شده و مرا پیاده کرده و پا به فرار گذاشتند با ادعای این دختر نسرین در جایگاه قرار گرفت و با تایید ادعاهای سیما گفت:بعد از اینکه از خودرو پیاده شدم در خانه بودم که سیما با من تماس گرفت و ماجرای سرقت خودروی امانتی را از سوی 3 پسر جوان که بچه محلشان هستند خبر داد و چون علی از ما شماره تلفن نداشت فکر کردیم ماجرا را پیگیری نکنیم و علی وقتی متوجه سرقت خودرویش شود به پلیس مراجعه می کند و 3 دزد جوان دستگیر می شوند اما الان ما به اشتباه دستگیر شدیم و دزد نیستیم.